یسنا شاکرییسنا شاکری، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره
امیرحسین شاکریامیرحسین شاکری، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره
تولد نینی وبلاگم(از آن روزی که نینی وبلاگ آمدم)تولد نینی وبلاگم(از آن روزی که نینی وبلاگ آمدم)، تا این لحظه: 4 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره
رضا شاکریرضا شاکری، تا این لحظه: 49 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره

پسر طلا

سلام به همه ی آن هایی که وبلاگم را میخوانند

چه حرفی زدی؟

منظورم از این که اسم این نوشته را {چه حرفی زدی؟} گذاشتم این است که دیروز خواهرم یک حرفی زد که مادربزرگ و پدربزرگم را از روستایمان به اینجا کشاند.حالا بریم ببینیم که خواهرم چه حرفی زده بود.چند روز بود که مادرم دندانش درد داشت.برای همین دیروز با پدرم به دکتر رفت و من و خواهرم توی خانه تنها بودیم.چند ساعتی گذشته بود که خواهرم گفت:{حوصله ام سر رفته.به مادربزرگ زنگ میزنی}.من هم به مادربزرگ زنگ زدم.اما همان وقع صدای خواهرم را شنیدم که به مادربزرگ گفت:{مادر و پدرم به دکتر رفتند}.همان موقع یادم افتاد که مادرم برای اینکه مادربزرگم نگران نباشد به او چیزی نگفته بود.وقتی حرف خواهرم تمام شد صدای در آمد و پدرم به خانه آمد.همان موقع دوباره مادربزرگ زنگ زد...
28 فروردين 1399

نوروز99 و ماندن در خانه

در سال 98 خیلی چیز ها اتفاق افتاد.مثلا ویروس کرونا از چین آمد.اول سال 98 سیل و زلزله آمد.در وسط سال آلودگی هوا آمد.و در آخر هم ویروس کرونا آمد.پزشکان گفتند که باید در خانه بمانیم و غیر از مواقع ضروری از خانه بیرون نرویم. برای همین گفتند نزدیک سه ماه مدرسه ها و اماکن عمومی تعطیل است و برای این که ما ها درس را فراموش نکنیم مدرسه ی تلویزیونی در شبکه آموزش گذاشتند.ما نوروز 99 را در خانه ماندیم و به روستایمان که ابیانه نام داشت نرفتیم.نوروز 99 ساعت 7:15 دقیقه شروع شد. خواهرم که 2سال و 8 ماه سن دارد نوروز 99 را با نقاشی کشیدن شروع کرد و من هم که 9سال و 6ماهم هست نوروز 99 را با تمرینات تکواندو شروع کردم.الان که این نوشته را مینویسم خواهرم و پد...
1 فروردين 1399
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسر طلا می باشد